دره من چه سر سبز بود

دره من چه سر سبز بود
  • 1 of 1

 

 

 با خودم گفتم برای این صفحه چه مطلبی را بنویسم؟ باید به زبان خودمان با اهالی خودمان حرف بزنم، همه ی ما و همه ی شما شاید فیلمسازید که این صفحه را میخوانید

شرایط ساخت فیلم در مناطق و شهرها و کشورهای مختلف متفاوت است،لذت فیلمسازی هم تجربه در شرایط پیش بینی نشده است.

 

تصمیم گرفتم روزنگاری فیلم گذر که در ماه های بهمن و اسفند 86 کار کرده بودم و بهمن 88 از شبکه 2تلویزیون ایران پخش شده را برایتان بنویسم ، امید که حال مرا و حس مرا درک کنید

   

گذر

 

نویسنده و کارگردان: یاسر طالبی

مدیر تصویر برداری:محمدصادق ذاکری

تدوین:رضا شیروانی

صداگذاری و میکس: حسین ابوالصدق

صدابردار: مرتضی کاظمی شهابی

طراح صحنه و لباس: رضا علی بخشی

طراح چهره پردازی: علی پاک . مریم منتظر

عکس: علی اسماعیل کنعانی

بازیگران:آرش مجیدی. محمد منصوری.مسعود قهاری.عباس ابوالحسنی .

تهیه کنندگان: محمود کیانی . حسین پرتوی

زمان:90دقیقه 

خلاصه داستان:

بهارم ریشه در عمق زمان دارد

و وقتی در اول فصل بعد از این ، بهار از شاخه ها سر زد ، دگر هرگز نخواهد رفت

بهار سرزمینم ریشه در دست خدا دارد ، نمی میرد ، نمی میرد....


                                            

 

  دره من چه سر سبز

 

 

روزشمار تله فیلم گذر

14بهمن1385:كليد فيلم زير سقف آسمان آبي زده شد.الحمدالله رب العالمين خوب آغاز شد .

اميد كه به همين پاكي ادامه يابد.شب بارون مي بارد وما خوشحاليم.

15بهمن:6عصر آغاز و 6صبح بيهوش افتاديم. صحنه هاي داخلي خانه احمد وصحنه هاي درگيري را گرفتيم.

حالم خوش است نارسايي كم نيست ، ولي گرم هستيم وپرشور.

16بهمن:6عصرآغاز و3صبح بيهوش.صحنه هاي خارجي خانه احمد وكيوسك تلفن را شوت كرديم.

آرش مجيدي كارش را شروع كرد كمي از لهجه نقشش مي ترسم.

17بهمن:6عصر آغاز 6صبح برخواب.كمي كسر خواب دارم .5ساعت علاف برق رساني از پست برق كه در چند قدمي لوكيشن ما بوده شديم.همه خسته شده اند.بالاخره 11شب برق وصل شد.

سكانس سخت ترور هاشم را گرفتيم...اعصابم بهم ريخته.راننده اتومبيل كرايه هر لحظه وارد صحنه مي شود وگروه را تهديد به بردن اتومبيلش مي كند.حالا يكي بهش حالي كنه اين ماشين راكورد داره...كلافه ام....

به هر ترتيب اين سكانس را گرفتيم.

18بهمن: ديشب خواب عليرضا فلاح را ديدم. آمده بودامتحان دانشگاه آزاد بدهد، من هم آمدم . دكتر شجاعي هم آمد،احمدي نژاد رئيس جمهور هم آمده بود.عجيب بود.همه آمده بودند امتحان بدهند.

شب كاري. سكانس فلاش بك - گفتگوهاي داخل ماشين.

تقي قاسمپور(دوست فیلمبردارم) به ديدار ما آمد تقي را دوست دارم خودش را ونگا هش را.

20بهمن: از شهربابل زديم بيرون و به ارتفاعات دودانگه ساري آمديم.

سنگده/ ماه نمناك ، راه نمناك    ماهي قرمز افتاده بر خاك

عصر سكانس حركت آيت به سمت آبادي را تصويربرداري كرديم. آيت بدو...آيت بيا...آيت برو.

21بهمن:6 برپا7برخواب.آفتاب برف هاي زير پايمان را محو كرده است. سكانس امامزاده را گرفتيم وسكانس دكان سيد محمد بقال.رضا علي بخشي صحنه قهوه خانه را آماده مي كرد.نمي خواستم قهوه خانه در حال آماده شدن را ببينم .آنها تا صبح فردا كار كردند ومن فقط از نفوذي ها يم خبر مي گرفتم كه كار پيش مي رود.

22بهمن: 6برپا 8برخواب.وقتي صبح قهوه خانه را ديدم فقط يك چيز مي توانستم بگويم:رضا دست درست.

سكانس قهوه خانه را به خوبي وبا همياري محلي ها گرفتيم ...

23بهمن: 6 برپا 8شب خواب.سكانس آغازين فيلم ديدار آيت وچوپان زير تك درخت روي تپه را گرفتيم.از بازي آقاي منصوري(چوپان) راضي ام.باكمك مش صفر وحيدر(اهالي محل) امكانات فراهم شد.

(امكانات:لم چوخا،پوس كلا،گله گوسفندو...) جالبه عيسي خاني دستيار اول كارگردان براي صحنه به دنبال گوسفند مي رود،دو تپه آنطرف تر واي به حال من!

25بهمن: فيلمبرداري لوكيشن مدرسه ،آفتاب ديروز كجا وبرف امروز كجا؟همه چيز آبكي شده .خدا كند فيلم به اين بلا دچار نشود.

4اسفند: دوربين مشكل دار شده كياني(تهیه کننده) ديشب ساعت 11شب به تهران رفت وساعت 10صبح به كمپ برگشت با دوربين جديد. 4سكانس را ضبط كرديم.تا ساعت 10شب كار كرديم.يك روز وقت برگشت خوشيم ويك روز ناخوش .امروز ناخوشيم .دليلش را نمي دانم.

5اسفند: صبح بي كار شديم.برنامه ريز-روشن- براي تعويض دوربين به تهران رفته،اين سومين بار است كه دوربين ها جواب نمي دهند حالا چرا تهيه كننده يكي از نيروهاي فني را براي تعويض دوربين نمي فرستد، نمي دانم! ..... مدير توليد،برنامه ريز،تهيه كننده و بازيگردان نفراتي هستند كه براي تعويض دوربين به تهران مي روند و مي آيند . چشم هايم مي سوزد.بدنم درد مي كند، ولي بايد كار را پيش برد.

6اسفند:از صبح تمرين دانش آموزان توي كلاس انجام شد و ضبط كرديم.بعلت نقص امكانات فني - نبود سه پايه مناسب- كار تعطيل تا تاريخ 8/12/85

9اسفند: صبح بچه ها دير حاضر شدند. عيسي خاني گردوخاك راه انداخته .با يك فنجان چاي گرم به اتاقش رفتم .عيسي را دوست دارم، ولي كار بعضي وقت ها خودش را تحميل مي كند.

برف شيرين مي بارد.بجه ها از توليد گله داشتند، كارداشت بيخ پيدا مي كرد،مجبور شدم دخالت كنم.

18اسفند:امروز ازآن روزهايي است كه حالم خيلي بد بود. هوا برفي است ومن حال بي كسي دارم.

بهم جفا شده .نگرانم. دلم مي خواست خانه بودم.دلم مي خواست سر كار نبودم.چقدر اين موسيقي آوايي تسكينم مي دهد. مشكل از كيست؟ من؟ دستيارانم؟ فشار كار؟ نمي دانم. ناي نوشتن ندارم.فكر مي كنم وقتش شده با مادرم حرف بزنم.دل شكسته ام.همين! حالم منقلب است. پشت پلك هايم داغ شده.

19اسفند: حالم خوش است.ديروز كجا وامروز كجا. كار زير بارش برف بسيار خوب پيش رفت اما درساعت 2بعداظهر باز دوربين  خراب شد...واي...كلافه ام... كياني به همراه يكي از بچه هاي فني دوربين را به ساري بردند. بچه ها ماندند بدون تهيه كننده،مديرتوليد،مدير تداركات و...

23اسفند: همه كار مي كنند ولي من فكر مي كنم كار پيش نمي رود.عيسي مي گويد به روال برنامه ريزي وصحنه هايي كه شوت كرديم نشون مي دهدكه خوب پيش رفتيم.الحمدالله.

24اسفند:خسته ام ولي خوشم.سكانس سنگيني مثل زخمي شدن آيت وفرارش در جنگل را گرفتيم.من وصادق سر فيلمبرداري سختگير شديم.نه من فشار مي آورم ونه او خستگي نشان مي دهد.من از قاب هاي فيلم راضي ام.اين فيلم اگر هيچي نداشته باشد رنگ ونور خوبي دارد.

عشق رفتن ديگر خداحافظي ها شروع شده.آرش مجيدي اين حالش را زود نشان مي دهد.سعي مي كنم نرم باشم ومهربان. خدايا اين فيلم خاطره بدي براي بچه ها نشود.

26اسفند: نگرانم از فينال فيلم.شب با كابوس خوابيدم.خواب ديدم كه فيلم مزخرف شده.پلان هاي گل وگشاد ش گيجم كرده بود.من كه از اين ادا اطوارها نداشتم.چه مرگم شده، نمي دانم.از پلان هاي پاياني راضي نيستم.آقا به درك! دنيا كه به آخر نرسيده، اتفاق عجيب وغريبي نمي افتد . اين حال غريب ديگر چيست كه خرم را گرفته؟نمي گذارم اين روزهاي آخر زهر بشود.اعوذبالله من الشيطان الرجيم.

27اسفند:الحمدالله سكانس سخت فينال با كمك اهالي فيلمبرداري شد.البته پيش بيني هواي باز وآزاد را داشتيم ولي باران شديد ومه وگل وشل به استقبال مان آمد.اول وحشت كردم،ولي كم كم خودم را با شرايط تطبيق دادم.گرفتيم، حالا چي شده الله واعلم.

همه كوله بارشان را بسته بودند تا همين كه كات دادم راهي خانه هایشان شوند.گفته بودم تا صبح كار مي كنيم. همه چيز آماده شد جز آسمان ، خبر نداشتم كه امشب روز تنبيه من بود. دادزدن همان واعلام تعطيلي از طرف ..... دیگر همان 

 آه كدام ظلم دامنم را گرفت، نمي دانم.دست از پا درازتر به سمت خانه راهي شدم.

ساعت 1نصف شب در خانه بودم.فيلمبرداري گذر:كات

 

                                                 یاسر طالبی _ 1فروردين86